برخی افراد با استناد به این سخنان امام خمینی(س) می خواهند اینگونه القاء کنند که نگرش منفی امام خمینی(س) به اقتصاد موجب بروز این مشکلات در کشور شده است. + جواب کلان به این هدف (یعنی دلیل مشکلات اقتصادی امروز)

اما منظور امام خمینی (س) از کلام

آن چه که دستاویز این تحریف و شایعه قرار گرفته است، برخورد حضرت امام خمینی (س) با جوّسازی‌ها بود. یک عده جوّ راه‌انداختند که مگر انقلاب نکردیم، پس چرا اجناسی گران شد، چرا خانه ارزان نشد، چرا چنین و چنان شد یا نشد؟! بدیهی است که این جوّ (که امروزه نیز با شدت وجود دارد)، گرانی، تورم، بی‌کاری و … را هدف نگرفته نبود، بلکه انقلاب و هدف از انقلاب را هدف گرفته بود و امام خمینی(س) نیز پاسخ دادند که ما برای نان، خربزه، خانه و … انقلاب نکردیم و انسان عاقل برای این چیزها شهید نمی‌دهد.

ایشان متذکر شدند که ما مثل آنان که فقط دنیا را هدف گرفته‌اند و از دنیا نیز رفاه بدن را طالبند، اقتصاد را زیربنا نمی‌دانیم. همه چیز را فدای اقتصاد نمی‌کنیم و این نگاه به انسان، غلط و ناشی از انسان‌نشناسی است. وقتی توصیف‌شان از انسان همین بدن است و انسان را حیوان ناطق، حیوان ایستاده، حیوان با شعوری بیشتر، حیوانی تکامل یافته‌ میمون و … می‌خوانند، بدیهی است که جز حیوانیت در نظر ندارند و همه چیز را مثل خر فدای حیوانیت می‌کنند، لذا هرگز نفرمودند که «اقتصاد مال خر است»، بلکه فرمودند آنان انسان را خر تصور کرده‌اند و لذا نگاه‌شان به اقتصاد نیز کاملاً حیوانی می‌باشد:

متن کامل بیانات

من میل دارم که همه باورشان آمده باشد که این نهضتی که از اول تا آخرش – قریب پانزده شانزده سال، طول کشید و زحمت‌ها کشیده شد، خون‌ها داده شد و جوان‌ها از دست رفت، خانه‌ها از دست رفت، خانمان‌ها خراب شد، و خصوصاً در این یکی دو سال آخر که همه شاهد بودید که چه شد، باورمان آمده باشد که این همه برای اسلام بود.

هیچ من نمی‌توانم تصور کنم و هیچ عاقلی نمی‌تواند تصور کند که بگویند ما خون‌هایمان را دادیم که خربزه ارزان بشود! ما جوان‌هایمان را دادیم که خانه ارزان بشود. هیچ عاقلی جوانش را نمی‌دهد که خانه ارزان گیرش بیاید. مردم همه چیزشان را برای جوان‌هاشان می‌خواهند … .

همه دیدید که تمام قشرها، خانمها، ریختند توی خیابانها،‏‎ ‎‏جوانها ریختند توی خیابانها، در پشت بامها، در کوچه و بَرزَن و همه جا، فریادشان این‏‎ ‎‏بود که ما اسلام را می خواهیم و جمهوری اسلامی می خواهیم. برای اسلام است که‏‎ ‎‏انسان می تواند جانش را بدهد. اولیای ما هم برای اسلام جان دادند، نه برای اقتصاد،‏‎ ‎‏اقتصاد قابل این نیست. آدم، اقتصاد را برای خودش می خواهد؛ خودش را به کشتن‏‎ ‎‏بدهد که اقتصادش درست بشود! این معقول نیست. یا جوانهایشان را به کشتن بدهند که‏‎ ‎‏نان ارزان گیرش بیاید! این یک چیز معقولی نیست. آن که معقول است و عمل شد و همه‏‎ ‎‏دیدیم و همه دیدید، این است که همان طوری که در صدر اسلام، پیغمبر اسلام ـ‏‎ ‎‏صلی الله علیه و آله ـ و اولیای اسلام همه چیزشان را فدای اسلام می کردند، برای اینکه‏‎ ‎‏در این فداکاری باخت نیست.‏

‏‏     ‏‏آنهایی که دم از اقتصاد می زنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد می دانند از باب اینکه‏‎ ‎‏انسان را نمی دانند یعنی چه، خیال می کنند که انسان هم یک حیوانی است که همان‏‎ ‎‏خورد و خوراک است! منتها خورد و خوراک این حیوان با حیوانات دیگر یک فرقی‏‎ ‎‏دارد. این چلوکباب می خورد؛ او کاه می خورد؛ اما هر دو حیوانند. اینهایی که زیربنای‏‎ ‎‏همه چیز را اقتصاد می دانند اینها انسان را حیوان می دانند. حیوان هم همه چیزش فدای‏‎ ‎‏اقتصادش است. زیربنای همه چیزش ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ الاغ هم زیربنای همه چیزش اقتصادش‏‎ ‎‏است. اینها انسان را نشناختند اصلاً که چه هست. ما باید باورمان بیاید به اینکه مملکت‏ ‎‏ما همه چیزش را فدا می خواست بکند برای اسلام. الآن هم می آیند به من می گویند،‏‎ ‎‏مکرر ـ دستجمعی، تنهایی ـ که شما دعا کنید ما شهید بشویم. معقول است که بگوید من‏‎ ‎‏شهید بشوم برای اینکه شکمم سیر بشود؟ برای شکمش می خواهد شهید بشود؟! کسی‏‎ ‎‏معقول است که تقاضای شهادت بکند برای شکمش؟ همچو معقول نیست این معنا،‏‎ ‎‏تقاضای شهادت برای اینکه ادراک کرده است که در شهادت موت نیست؛ یک حیات‏‎ ‎‏جاوید است، برای حیات جاوید است که این تقاضای شهادت می کند. زیربنا توحید‏‎ ‎‏است، زیربنا عقاید حقّۀ الهی است؛ نه زیربنا شکم باشد. اینهایی که اقتصاد را زیربنا‏‎ ‎‏می دانند، اینها منحط کردند انسان را از حدّ انسانیت به حد یک حیوانی، مثل سایر‏‎ ‎‏حیوانات؛ این هم مثل سایر حیوانات.‏ (صحیفه امام جلد 9 صفحه 450 )

 

 

لذا این سخنان به هیچ وجه به معنی کم اهمیت جلوه دادن اقتصاد یا بی تفاوتی نسبت به آن نیست. بلکه در مقام ارزشگذاری است.

توضیح بیشتر :

انسان جانش را برای ارزانی مسکن فدا نمی کند.

انسان جوانش را برای ارزانی نان فدا نمی کند.

بلکه ارزش های بالاتری وجود دارد که انسان برای آنها جان می دهد.

زیربنا یا روبنا بودن اقتصاد، از جمله مباحث بنیادین درباب نظام های سیاسی اجتماعی است.

زیربنا بودن اقتصاد، یعنی فرهنگ، سیاست، اخلاق، دین، حقوق و … همه و همه متأثر از اقتصادند و اقتصاد تعیین کننده وضع این امور است یا باید تعیین کننده آن باشد.

اما روبنا بودن اقتصاد به این معناست که دین، اخلاق، فرهنگ، ارزش های انسانی یا هر چیز دیگر، اصول و خط مشی اقتصادی را مشخص کند.

(فرق اقتصادی که فاصله طبقاتی را امری طبیعی و ناگزیر می داند با اقتصاد عدالت محور در همین است.)

در تقابل اقتصاد با اخلاق، اقتصاد با انسانیت، اقتصاد با عدالت و … هر کدام برای یک جامعه ای ارزش بالاتری داشته باشد، می توان همان را زیربنای آن جامعه دانست.

امام خمینی (س) که سخنانش، برگرفته از معارف دینی است، بیان می دارند که اگر مردم قیام کردند، خون دادند، حبس کشیدند، شکنجه شدند و مصیبت ها را متحمل شدند، برای اقتصاد نبوده چون انسان برای اقتصاد این قدر زجر نمی کشد بلکه برای ارزش های بالاتری همچون دین، اخلاق، عدالت و … جان می دهد.

لذا اما هر کسی که بدون تعصب در این سخنان اندیشه کند، متوجه خواهد شد که مخالفت یا کم اهمیت شمردن اقتصاد از این سخنان برداشت نمی شود. بلکه موضوع سخن، اولویت داشتن ارزش های دینی، اخلاقی و انسانی بر اقتصاد است.

اگر هنوز قانع نشدید متن زیر را هم مطالعه کنید:

حضرت امام خمینی (س) نزدیک به 500 مرتبه، به صورت مستقیم درباره اقتصاد صحبت کردند و به اهمیت آن تصریح نمودند و استقلال اقتصادی را ضرورت حیات و رشد بر شمردند و از وابستگی اقتصادی بر حذر داشتند که متون همه این سخنان موجود است و هرگز چنین مطلبی نفرموده‌اند. به عنوان مثال:
1: قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در مصاحبه با خبرنگار رادیو و تلویزیون سوییس:

« یکى از خیانت‌هایى که شاه به کشور ما کرده است، وابسته کردن اقتصاد ما به اجانب است. اقتصاد ما، به واسطه اعمال شاه، چه در اصلاحات ارضى که به طور کلى موجب فساد زراعت شده، و چه هزینه هاى بسیار فوق العاده اى که به طور بیهوده خرج شده، مثل خریدن سلاح‌هاى بسیار زیاد که براى ملت ما نفع ندارد که ضرر هم دارد. و براى اجانب با آن سلاح‌ها پایگاه درست شده است و … موجب ضعف اقتصاد و پاشیدگى اقتصادى و به هم ریختن بنیادهاى اقتصادى است. مردم ما با انقلابى که شده است قادر هستند همه امور را در مجراى صحیح و مستقل قرار دهند.» (زمان: 24 آبان 1357/14 ذى الحجه 1398. مكان: فرانسه، نوفل لوشاتو)

2: «مسئله این است که باید به نفت نقش بایسته و حساب شده در اقتصاد کشورها و به طریق اولى کشورهاى نفت خیز داد، و به اقتصاد کشور قابلیت رشد واقعى بخشید، و نه رشد کاذب. ما سیاست نفتى خود را بر این اساس تنظیم خواهیم کرد. در این صورت است که مى توانیم به عنوان طرف مساوى درباره قیمت نفت و فرآورده‌هاى آن و قیمت کالاهایى که مى‌خریم، به آنچه عدل است عمل نماییم.» (مصاحبه [با روزنامه آلمانى دنياى سوم (اوضاع عمومى ايران قبل و بعد از انقلاب)]. زمان: 24 آبان 1357/14 ذى الحجه 1398. مكان: فرانسه، نوفل لوشاتو)

3: «اقتصاد ما باید متحول بشود؛ اقتصاد وابسته به اقتصاد مستقل متبدل بشود. تمام چیزهایى که در حکومت طاغوت بود و به تَبَع اجانب در این مملکت ضعیف، در این مملکت زیردست، پیاده شده بود با استقرار حکومت اسلامى و حکومت جمهورى اسلامى تمام اینها باید زیرورو بشود» (پيام راديو- تلويزيونى. زمان: عصر 12 فروردين 1358/3)
4: «ما امروز اگر بخواهیم با این قدرت بزرگ مواجه باشیم و در این میدان شکست نخوریم احتیاج به چند امر داریم: یکى اینکه ما اقتصاد خودمان را طورى کنیم که خودکفا باشیم.‌» (سخنرانى [در جمع كارگزاران مسجد قبا و دانشجويان مريوان]. زمان: 4 دى 1358/5)

و…

در این لینک برای محققان مطالب کامل تری ذکر شده است:

دسته بندی شده در:

برچسب شده در:

,