صفحه اصلی > مغالطات : مغالطه علت جعلى

مغالطه علت جعلى

این مغالطه دارای دو شکل اصلی است که ذیلا به توضیح آنها می پردازیم

نوع اول این مغالطه وقتی است که در یک استدلال چیزی به عنوان علت وانمود می شود که در واقع علت نیست؛ یعنی در تحلیل عقلی و منطقی، آن چیز نمی تواند جنبه علّی و تأثیر گذاری داشته باشد، اما گوینده یا نویسنده در استدلال خود آن را به عنوان و سبب یک امر خاص به حساب می آورد.

امروزه تجربه نشان داده است که مجلس و قوه قانون گذاری در کشورهای مختلف هر چه قوانین پیچیده و دست و پاگیر بیشتری تصویب کننده آمار جرم و جنایت و نقض قانون بیش تر می شود ما باید این مطلب را بپذیریم که بهترین راه اداره کشور و جلوگیری از تخلفات قانونی این است که این نظام قضایی پیچیده و قوانین دست و پاگیر را کنار بگذاریم .

در مثال فوق شخص مغالطه کننده می خواهد افزایش جرم و جنایت در جامعه را ناشی از این علت بداند که قانون گذاران کشورها به وضع قوانین زیادی مبادرت می کنند، در حالی که در تحلیل واقع بینانه و منطقی هرگز نمی توان قوانین زیاد را به عنوان علت افزایش جرم در جامعه به حساب آورد.

علت وقوع این مغالطه یا جهل است و یا غرض ورزی منظور از جهل این است. که افراد جاهل و کم اطلاع از مسائل مختلف برای تحلیل و تعلیل واقعه بدون در نظر گرفتن استدلال منطقی به اظهار نظر می پردازند و عدم واقع نگری آنها باعث می شود که واقعه مورد نظر را منسوب به علل موهوم و غیر واقعی نمایند. حکایت طنزگونه زیر نمونه ای از چنین جعلی است:

نقل است که در دوران قدیم فرزند ساده لوح یکی از طبیبان از پدر خود شنیده بود که هرگاه حال یکی از بیمارانت بد شده بر بالین او حاضر شو و به اطراف او نگاه کن ببین چه می بینی؟ اگر مثلاً پوست خربزه ای دیدی بگو که بیمار خربزه خورده و مرضش شدت یافته و یا اگر هسته ای دیدی بدان که آلو خورده و…

 جوان ساده لوح باخبر شد که حال یکی از بیمارانش وخیم است. لذا بر بالین او حاضر شد و مرتب می گفت که بیمار ناپرهیزی کرده و برای اثبات مدعای خویش به اطراف نگاه کرد و چیزی نیافت جز یک پالان، لذا خطاب به اطرافیان بیمار کرد و گفت: بیمار خر خورده…

منظور از غرض ورزی به عنوان علت وقوع مغالطه علت جعلی این است که گاهی شخص از علت واقعی امری خبر دارد، اما برای این که بر آن حقیقت سرپوش نهد و تحلیل دیگری از مسئله ارائه دهد سعی میکند علت دیگری برای آن امر بتراشد و آن را به عنوان علت حقیقی معرفی نماید، مثل:

آقا اجازه! علت این که در این امتحان نمره کمی گرفته ام این است که در شب امتحان ما مهمانان زیادی داشتیم و نتوانستیم برای امتحان درس بخوانیم

نوع دیگر مغالطه علت جعلی این است که بخشی از علت به عنوان کل علت معرفی شود؛ یعنی اگر برای تحقق معلولی، مثلاً لازم است پنج عامل دست به دست هم بدهند تا آن معلول محقق شود، شخص مغالطه کننده آن معلول را تنها به یکی از آن علل استناد می دهد، مثل: ما در دهه اخیر شاهد افت تحصیلی شدیدی در مدارس راهنمایی و دبیرستان های کشور هستیم واضح است که آموزگاران و دبیران در انجام وظایف خود بسیار کوتاهی می کنند.

افت تحصیلی دانش آموزان راهنمایی و دبیرستان میتواند ناشی از علل بسیار زیادی باشد مانند تغییرات متون درسی سطح پایین آموزش در دوره ابتدائی، افزایش چشم گیر برنامه های تلویزیون و دیگر تفریحات، کوتاهی آموزگاران در انجام وظایف خود نیز میتواند یکی از علل افت تحصیلی باشد، اما در استدلال فوق شخص مغالطه کننده با چشم پوشی نسبت به علل و عوامل دیگر، تنها علت افت تحصیلی در دهه اخیر را کم کاری معلمان معرفی می کند.

شکل اخیر مغالطه علت جعلی بیش از شکل دیگر صورت می گیرد. علت این امر را می توان در این مسئله جست و جو کرد که در این جا علت مذکور به عنوان علت منحصر امر بیگانه ای نسبت به معلول به حساب نمی آید و واقعاً آن علت دارای تأثیر علّی بر معلول مورد نظر است و همین امر باعث می شود که مخاطب به سادگی فریب خورده و این مغالطه را بپذیرد. معمولاً هدف این مغالطه این است که بار مثبت یا منفی استدلال را متوجه یک سو و یک علت کنند؛ یعنی اگر در پی تحلیل یک امر نامطلوب هستیم شخص مغالطه کننده سعی می کند که آن امر نامطلوب را تنها به یک علت مربوط کند و لذا نامی از علل دیگر به میان نمی آورد؛ چنان که استدلال فوق چنین بود. هم چنین ممکن است که شخص در پی تحلیل امری مطلوب و مثبت باشد. در این جا نیز سوق دادن بحث به یک سو و نسبت دادن آن امر به یک علت و فراموش کردن علل دیگر منجر به مغالطه ای ناخواسته خواهد شد.

در پنجاه سال گذشته معدل و میانگین عمر انسانها، افزایش چشمگیری داشته است. هر یک از ما حدود ده سال بیش از والدین و پدر بزرگ و مادر بزرگان خود زندگی می کنیم. ما واقعاً مدیون هزاران پزشکی هستیم که برای تامین سلامتی ما عمر خود را در بیمارستان ها و مطب ها برای این کار اختصاص داده اند. (درباره مسائل دیگر نظری ندارید؟ مانند کاهش جنگ ها، تصادفات و افزایش بهداشت غذا و اب، همگانی تر شدن ورزش و …)

برچسب ها :

دیدگاهتان را بنویسید