در ۴۰ سال گذشته یک پاسخ هیچ، مضمونی در دست مخالفان جمهوری اسلامی و انقلاب از هر طیف و گروه و دسته‌ای با هویت‌های رنگارنگ شده است که بگویند ببینید امام خمینی(س) اصلاً احساس ندارد و مردم ایران را به هیچ می‌انگارد .

 

اما منظور امام خمینی (س) از کلام

در صبحگاه دوازدهم بهمن ماه هنگامی که امام خمینی (س) رهبر انقلاب و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی از پنجره کوچک هواپیما ایرفرنس به آسمان و افق ایران می‌نگریست در سیما و نگاهش تبسم و آرامش موج می‌زد خبرنگاری از ایشان پرسید: اکنون که پس از سال‌ها دوری به ایران باز می‌گردید چه احساسی دارید؟

امام خمینی(س) پاسخ می‌دهد:« هیچ».

صدایش آرام و تبسمی هم در سیمایش پدیدار است این گفتگوی کوتاه توسط حبیب الله عسگر اولادی روایت متفاوتی دارد ایشان که جزو همراهان امام خمینی(س) در همان پرواز بوده است می‌گوید خبرنگار پرسید: شما که امروز قدرتمندترین شخصیت ایران هستید از بازگشت به ایران چه احساسی دارید؟

امام خمینی(س) پاسخ می‌دهند: «هیچ»

در این ۴۰ سال گذشته همین گفتگو و پاسخ هیچ، مضمونی در دست مخالفان جمهوری اسلامی و انقلاب از هر طیف و گروه و دسته‌ای با هویت‌های رنگارنگ شده است که ببینید اصلاً احساس ندارد ببینید مردم ایران را به هیچ می‌انگارد برخی نیز به این هیچ، «هیچ بزرگ» عنوان داده‌اند پاسخ امام خمینی(س) در آن شرایط ویژه و موقعیت استثنایی چه معنا و مفهومی می‌تواند داشته باشد؟ مخالف این هیچ کیست؟ تفسیر امام خمینی(س) از این هیچ چه می‌تواند باشد؟ آیا برای شناخت و تفسیر و تحویل این هیچ می‌توانیم شخصیت فکری و فلسفی و عرفانی و اخلاقی و انقلابی و دینی امام خمینی(س) را نادیده بگیریم و صرفاً بر واژه هیچ تاکید کنیم؟ آیا می‌توانیم به سخنان ایشان در همان روز ۱۲ بهمن در بهشت زهرا چشم بربندیم و از هیچ یک گفتمان برای همه تاریخ زندگی امام خمینی(س) و انقلاب و جمهوری اسلامی بسازیم؟

اما چند نکته:

یکم: امام خمینی (س) به عنوان فیلسوف عارف و استاد اخلاق و رهبر انقلاب وقتی می‌گوید «هیچ» شایسته است این هیچ را در همان چهارچوب گفتار و اندیشه و باور او بسنجیم امام خمینی (س) در ۲۷ سالگی نقد و تعلیقه‌ای بر کتاب فصوص ابن عربی نوشته‌اند آن شرح و تعلیق از هر نظر در شناخت امام خمینی می‌تواند متن تعیین کننده‌ای به حساب آید هم از حیث معنا و مفهوم و نیز از جهت صورت خط نستعلیق شرح، که در حاشیه نوشته شده است آن خط ممتاز و شیوه آرایه بندی صفحات نشانی از یک روح سامان یافته و منضبط است.

وقتی کتاب را می‌خوانیم در می‌یابیم که امام خمینی(س) در آن مرحله و دهه عمر خویش به چه اوج و پروازی رسیده است در واقع نمی‌توان سخن و سلوک امام خمینی(س) را از موقعیت اندیشه و باور عرفانی و فلسفی او جدا کرد

دوم: مخاطب امام خمینی در بیان واژه «هیچ» مردم نبودند خود و احساس خویش بود یعنی من در برابر خواسته خداوند هیچم خود را به حساب نمی‌آورم نه اینکه مردم هیچند و برای آنان ارزش و اعتباری قائل نیستم امام خمینی(س) در نسبت با خداوند و اراده او در احوالی که نشانی از انقطاع داشت چنان تعبیری را به کار برد.

چنانکه می‌دانیم امام خمینی (س) با مناجات شعبانیه انس تمام داشتند بارها در سخنان خود در مناسبت‌های مختلف به اهمیت و اعتبار این دعا اشاره کردند در تفسیر «کمال انقطاع» این تعبیر را داشتند:  که خودش هیچ نیست و هرچه هست نقص است و هرچه هست از اوست هرچه کمال است از اوست خودش چیزی ندارد هیچ یک چیزی ندارد انبیا هم هیچی نداشتند همه هیچند و اوست فقط همه هم دنبال او هستند همه فطرت‌ها دنبال او هستند منتها چون ما محجوبیم نمی‌فهمیم که ما دنبال او هستیم آنهایی که می‌فهمند آنها وارسته می‌شوند و می‌روند سراغ همان معنا این کمال انقطاعی است که خواستند

سوم: امام خمینی (س) در سخنرانی بهشت زهرا بیشترین احتمال و اعتبار و ارزش را برای ملت ایران قائل شدند وقتی هم که از موضع قدرت گفتند من توی دهن این دولت می‌زنم بی‌درنگ افزودند که این توانایی را به دلیل اینکه مردم ایشان را قبول دارند یافته‌اند عاطفه و احساس خود را هم نسبت به رنج‌ها و آلام مردم و شهیدان انقلاب بیان کردند

چهارم: هیچ در فرهنگ عرفانی و فلسفی و ادبی ما به معنای عدم نیست به مفهوم نحوه نگاه به خود است قطره هنگامی که به دریا می‌پیوندد هیچ می‌شود اما از سوی دیگر دریا می‌شود و ای بسا گوهر یگانه سعدی سروده است:

یکی قطره باران ز ابری چکید

خجل شد چو پهنای دریا بدید

که جایی که دریاست من کیستم

گرو هست حقا که من نیستم

چو خود را به چشم حقارت بدید

صدف در کنارش به جان پرورید

سپهرش به جایی رسانید کار

که شد نامور گوهر شاهوار

امام خمینی (س) خود را در برابر دریای حضور مردم هیچ خواند ساعتی پس از این کلام او شاهد حضور دریای مردم بود دریایی که به احترام امام خمینی (س) از میدان آزادی تا بهشت زهرا ایستاده بود کدام حضور را در تاریخ ایران بیش از حضور مردم در استقبال امام خمینی(س) در روز ۱۲ بهمن ۵۷ و در بدرقه پیکر او در ۱۵ خرداد ۶۸ شاهد بوده‌ایم همان داستان قطره و دریا و گوهر یگانه‌ای که از دریا ارزش و اعتبار گرفت

پنجم: نسل ما به چشم خود دید خدایگان شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشداران که خود را همه چیز می‌دانست و نامش را در کنار نام خدا و میهن قرار می‌گرفت و مجسمه‌هایش در همه میادین شهرهای بزرگ نصب شده بود وقتی کشور را تحویل ژنرال هایزر آمریکایی داده بود و از فرماندهان ارتش خواسته بود که به ژنرال هایزر گوش کنند و به او اعتماد داشته باشند و از او اطاعت کنند چگونه به مفهوم حقیقی کلمه هیچ شده بود گفته بود هایزر ژنرال شماست هیچ به مفهوم واقعی و سیاسی و اجتماعی همین موقعیتی بود که شاه داشت و موقعیتی که برای ارتش ساخته بود هیچ امام خمینی (س) سرچشمه بقا و اعتبار بود هیچی خواستنی و دست نیافتنی نه هیچی  سطحی و خارمایه و تهی و بی اعتبار هیچ بودن قطره‌ای که به دریا می‌پیوندد نه هیچ بودن ذره‌ای غبار که در برهوت وابستگی به آمریکا و سقوط تاریخی محو شد

برای پاسخ یک کلمه «هیچ» صادق طباطبایی روایت متفاوتی بیان کرده است:

در جمع همراهان این صحبت مطرح شده بود که ممکن است هواپیما را به محض ورود در قلمرو ایران سرنگون کنند اطلاعات بعدی نشان می‌دهد چنین قصدی وجود داشته است: سیروس آموزگار وزیر اطلاعات و جهانگردی دولت ۳۷ روزه بختیار در گفتگویی از اینکه هواپیما را سرنگون نکردند به عنوان اشتباه دولت شاپور بختیار یاد می‌کند و حسرت می‌خورد.

فرض دیگر این بود که هواپیما را به منطقه دیگری ببرند چنانکه چنین طرحی وجود داشت بنا بر این بود که هواپیمای ایر فرانس را در آسمان تهران یا ایران با هواپیمای فانتوم اسکورت کننده در تهران اجازه فرود ندهند و هواپیما را به جزیره کیش ببرند اتباع خارجی که تقریباً همگی از روزنامه‌نگاران مشهور بودند آزاد شوند اما امام خمینی (س) و همراهان ایشان را در کیش به زندان بیفکنند.

با توجه به فرض دوم همراهان امام خمینی (س) تصمیم می‌گیرند پیش نویس قانون اساسی را که توسط دکتر حسن حبیبی تهیه شده بود به یکی از خبرنگاران خارجی بدهند تا او در زمان مناسب به اعضای شورای انقلاب برساند در چنین حال و هوایی از امام خمینی(س) می‌پرسند اکنون چه احساسی دارید یعنی اگر کشته شوید یا به زندان بی افتید امام خمینی(س) پاسخ می‌دهد «هیچ» این هیچ بیان مقام رضا و توکل است منزلت آخر علم است که تفویض امور به خداوند متعال است.

 اگر هنوز قانع نشدید متن زیر را هم مطالعه کنید:

برای شناخت درست از احساس مردم نسبت به مردم باید دقت داشت که ایشان بعد از سخنرانی معروفشان در بهشت زهرا اظهار تمایل کردند که به میان جمعیت روند و بعد از داخل شدن در میان جمعیت که عکسی هم از ایشان هست که نه عمامه دارند و نه عبا و وسط جمعیت گیر افتاده اند گفته بودند:

بهترین لحظات من همان موقعی بود که زیر دست و پای مردم داشتم از بین می رفتم( درسایه افتاب، رحیمیان، ص122)

دسته بندی شده در: